سفارش تبلیغ
صبا ویژن

در پناه آسمون
قالب وبلاگ

بسم الله
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم... .

 نامه ای از شهید عباس ورامینی به فرزندش میثم کوچولو؛
خدمت میثم کوچولو سلام عرض می کنم؛
و از خدا می خواهم که تو یادگارم را در زیر سایه ی خود حفظ نماید و خود او نگهدار تو باشد.
آره میثم جان:
بابا رفت به صحرای کربلای ایران خوزستان داغ تا شاید درد حسین(ع) را با تمام گوشت و پوستش حس کند.
بابا رفت تا شاید بوی خون حسین(ع) به مشامش برسد.
بابا رفت تا شاید بتواند بر رگ بریده حسین (ع) بوسه بزند.
بابا رفت تا شاید بتواند با خون ناقابلش راه کربلا را برای تمام دل هایی که هوای کربلا دارند باز کند.
بابا رفت تا شاید دیگر برود و پهلوی تو نباشد اما این را بدان که همه چیز ناپایدار است چه برای تو وچه برای من.تنها چیزی که باقی می ماند و قابل اتکاست،خداست.
میثم جان سال گذشته در چنین روزی ساعت چهار صبح به دنیا آمدی. یک سال از عمرت گذشت چه بسا در چنین روزی که روز به دنیا آمدن توست،بابا پهلویت نباشد اما هیچ عیبی نداره.خدای بابا که تو را دوست داره که هست پس ناراحت نباش و همیشه به خدا فکر کن تا دلت آرام باشد.پس بابا رفت.خداحافظ.
14/2/61 . ورامینی.

پ.ن: اللهم عجل لولیک الفرج.
پ.ن: اتل متل یه بابا ، که اون قدیم قدیما...حسرتشو می خوردند ، تمامی بچه ها... .
پ.ن: شهدا العفو.
پ.ن:
گیرم که همه به مرگ میرند ،من ماندن جاودانه می خواهم ... !!!
پ.ن: اللهم عجل لولیک الفرج.


[ سه شنبه 91/3/9 ] [ 8:50 عصر ] [ آسمان ] [ نظر ]
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

لینک دوستان
امکانات وب


بازدید امروز: 6
بازدید دیروز: 6
کل بازدیدها: 178600